سن زلفيني آچ، توك اوزونه ، شانه سي مندن
زنجيري نشان وئر منه ، ديـــــوانه سي مندن
سن عاشقي يانديرماقا ، من يانماقـــا مايــيل
سن شمعيني گوستر، منه ، پروانه سي مندن
زلفون قدري ، عاشق اولان وار. سنه اي گل
سن سويله، اومجنونلاري ، افسانه سي مندن
سرمست گوزون، فتنه لبين ، نشئه لي باده
ايچديرمنه ، اول بادني – پيـــمانه سي مندن
سن ناز ايله گل كي ، صدفين، قيمتي آرتسين
كوزياشي كيمي ،اينجيسي. دردانه سي،مندن
هردم گوتور،اوزدن. گوزه ليم، افعي لي زلفين
چك ظاهره، گنجينه ني – ويـــرانه سي مندن
"واحد"مي ي ، ترك ائتمك اوچون–پيرمغانين
رنجيده اولوب ، بيرنئچه . مســـتا نه سي مندن
علي آقا واحد
http://www.galamyaz.blogfa.com/
http://www.galamyaz.blogfa.com/
...
ترجمه به فارسی
...
تو گیسویت را باز کن ، شانه از من
زنجیر را نشانم بده ، دیوانه از من
تو علاقمند به سوزاندن عاشق ، من علاقمند به سوختن
تو شمع را نشانم بده ، پروانه اش از من
به اندازه تار مویت ، عاشق داری ای گل
تو بگو آن مجن.نها را ، افسانه اش از من
چشمانت مست ، لبانت فتنه ، باده با نشاط
آن باده را به من بنوشان ، پیمانه از من
تو ناز کن بخند ، تا قیمت صدف افزوده شود
مثل اشک چشم به درد آید ، دردانه اش از من
زیبارویم گاهی گیسوی افعی مانندت را از صورتت کنار بزن
گنجینه را ظاهر کن ، ویرانه اش از من
« واحد » برای این که پیر مغان می را ترک کند
رنجیده شود دمی ، مستانه اش از من
تو گیسویت را باز کن ، شانه از من
زنجیر را نشانم بده ، دیوانه از من
تو علاقمند به سوزاندن عاشق ، من علاقمند به سوختن
تو شمع را نشانم بده ، پروانه اش از من
به اندازه تار مویت ، عاشق داری ای گل
تو بگو آن مجن.نها را ، افسانه اش از من
چشمانت مست ، لبانت فتنه ، باده با نشاط
آن باده را به من بنوشان ، پیمانه از من
تو ناز کن بخند ، تا قیمت صدف افزوده شود
مثل اشک چشم به درد آید ، دردانه اش از من
زیبارویم گاهی گیسوی افعی مانندت را از صورتت کنار بزن
گنجینه را ظاهر کن ، ویرانه اش از من
« واحد » برای این که پیر مغان می را ترک کند
رنجیده شود دمی ، مستانه اش از من